بسمه...
میان ظاهر و باطن، وادی حیرتی است که عقل در آن سرگردان است.
تن در دنیاست و جان در آخرت؛
این یک به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی آسمان،
و چشم حس ظاهربین است!
شهید سید مرتضا آوینی
با ربط نوشت برای مخاطب خاص و بقیه! (مخاطب خاص: از دوستان):
هنوز از دنیاتون متنفرم!
اعتراف میکنم شاید یه نوسان کوچیک داشت ولی حس، همون حس قبلیه!
پ.ن:
چقد بدبختیه (واژه ی مناسبش نمیاد تو ذهنم!) که آدم هزارتا! (استعاره از زیاد :دی بینهایت نمیدونم چی چی!) دوست داشته باشه ولی وقتی حالش گرفته است و ناراحته و ....! هیچکس نباشه باهاش صحبت کنه... بره باهاش بیرون...قدم بزنه هرچی! همه خواب باشند صبح!
به معنای واقع امروز صبح همه خواب بودند :(
پ.ن بعدی!:
میخواستم با طلبه ی سفر جنوب صحبت کنم بلکه بهتر بشم...اما نبود!
کلا حس میکنم هروقت لازم دارم یکی باشه...نیست! اه!