سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مشکوه


دست خط...
خاکستر سرد
گلدختر
نجوای شبانه
عاشقانه
بازگشت به خویشتن
منم سر گشته حیرانیت ای دوست
این نجوای شبانه ی من است
طلبه های ونوسی
صفحات خط خطی
نوشته های یک ناظم
بر و بچه های ارزشی
دو رکعت بندگی
صفحه بیست و یکم
تا خدا راهی نیست...
فوتوبلاگ وصال(حذف کرد وبلاگو اما لینک باشه همچنان!)
فریاد بی صدا
گفتنی ها
شهری در آسمان
صور اسرافیل
لسان
آسمان دل شکسته
فریاد آسمانی
ندای حقیقت
ستاره ی صبح
خط خطی های من
دست نوشته های یک کج و معوج سر خورده!
حرف دل
کوچه بنی هاشم
خاطرات استاد فیزیک
دل نوشته هاش خاکستری
یک نکته از هزاران
ترنم عشق
دنیای کاغذی من
دنیای راه راه
امید انتظار من
خاطرات قاصدک
تنفس
مچله الکترونیکی چارقد
آخوندها از مریخ نیامده اند
صدای سکوت
تسنیم
تمنای ظهور
قدم به قدم با مهدی کوچولو
دوست جون خودم :)
دست نوشته های خاکستری
صفحه 313
این خطی از حکایت مستان کربلاست
مخ تَش عزیزم!
صدای ثانیه ها
قاصدک های گمنام
نثار آبی آسمان
ــــــمــریــمـــــ نوشت
نسیم حیات
زیباترین شکیب
نم نم آفتاب
نظّاره ...
دست نوشته های پراکنده ی یک سایه
باران... (مـیــنـــــــــــــو )

بسمه...

میان ظاهر و باطن، وادی حیرتی است که عقل در آن سرگردان است.
تن در دنیاست و جان در آخرت؛
این یک به سوی خاک می کشاند و آن یک به سوی آسمان،
و چشم حس ظاهربین است!

شهید سید مرتضا آوینی

با ربط نوشت برای مخاطب خاص و بقیه! (مخاطب خاص: از دوستان):
هنوز از دنیاتون متنفرم!
اعتراف میکنم شاید یه نوسان کوچیک داشت ولی حس، همون حس قبلیه!
پ.ن:

چقد بدبختیه (واژه ی مناسبش نمیاد تو ذهنم!) که آدم هزارتا! (استعاره از زیاد :دی بینهایت نمیدونم چی چی!) دوست داشته باشه ولی وقتی حالش گرفته است و ناراحته و ....! هیچکس نباشه باهاش صحبت کنه... بره باهاش بیرون...قدم بزنه هرچی! همه خواب باشند صبح!
به معنای واقع امروز صبح همه خواب بودند :(
پ.ن بعدی!:

میخواستم با طلبه ی سفر جنوب صحبت کنم بلکه بهتر بشم...اما نبود!

کلا حس میکنم هروقت لازم دارم یکی باشه...نیست! اه!


ارسال شده در توسط شهید گمنام