بسم الله النور
الحمدلله الذی اعطی کل شی خلقه ثم هدی
دوشنبه 27 مهر 88...ظهر میخوابم و وقتی پا میشم اشک تو چشام جمع میشه!!
پیامک! دوست گلــم رو میبینم...رفیق فابریک!همیشه چق
د دوستش داشتم...حتی دلم نمیاد پیامکشو پاک کنم...نگه داشتم یادگاری:
راهی دیار کرب و بلایم،حلالم کنید...
امروز که تک زنگ زدم و خاموش بود از دوست مشترک جون!پرسیدم کی میره؟!گفت باید الان دیگه کربلا باشه
عکسای نمایشگاه راهیان نورمون رو بعدا میذارم......
پ.ن:
نوشتم واس خودم که یادگاری بمونه!