• وبلاگ : مشکوه
  • يادداشت : ديوانه شدم!
  • نظرات : 10 خصوصي ، 24 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام شکوفه جونم.دارم ميرم مسافرت تند تند اومدم اينو برات نوشتم که نگي بد قولي کردي :*

    درمورد سوالي كه پرسيدي ازم.كه گفتي محب رو تعريف كن..:

    کلا براي حس کردن يا درک کردن هرچيزي بايد يه مصداق براي خودت تو ذهنت جور کني.حالا لزوما هم نبايد حقيقي باشه.چون بالاخره اونقدر ها کامل نيستيم که نسبت به همه چيز اگاهي داشته باشيم.امام خب در مورد چيزهاي مختلف و مشابهاتشون يه سري حس ها و شناخت هاي دست و پا شکسته اي بالاخره داريم ديگه..

    .. تاحالا شده يه کسي رو از ته ته قلبت دوسش داشته باشي؟ يکي که تمام افکار و احساسات و خلاصه تمام وجودت بهش گره خورده باشه؟ يکي که جداشدن ازش برات يه اتفاق محال باشه.يکي که انقدر تشنه ي حضورش باشي که با جدا شدن ازش هيچ بشي! يکي که وجودش رو فقط براي خودت بدوني..خلاصش يکي که همه چيزت باشه.عزيزترينت..؟

    سعي ميکني چه رفتاري داشته باشي وقتي ميدوني درکنارت حضور داره؟ روي تک تک رفتارت ريز ميشي که مبادا بي گدار به آب بزني ديگه. که مبادا از چشمش بيوفتي.مبادا کاري کني که باعث ناراحتيش بشي..باعث بشي که ازت نا اميد بشه..باعث بشي که از دستش بدي.سعي ميکني تمام اون رفتارهايي رو که ميدوني اون دوست داره انجام بدي.همه هم و غمت اين هست که پيشش عزيز باشي.زمين و زمان رو به هم ميريزي تا اون ازت راضي باشه..

    اينطوري تو ميشي محب ، اونم ميشه محبوب..

    تعريف ناقصي بود، ميدونم.گفتم به خودت هم.من هروقت مجبور به نوشتن بشم اون نوشته ، نوشته ي درست و حسابي و به درد بخوري از آب در نمياد.ولي خب چاره اي نداشتيم.قول داده بوديم.

    راستي ببينم چه خبره اينجا؟؟ يه چند روز ازت غافل شدم گرد و خاك به پا كردي چرا؟

    برگشتم ميام سراغت:*:*