سلام شكوفه جون. مرسي از همراييت. كم كم داشتم به اين نتيجه مي رسيدم نكنه مني كه نتونستم قساوتهاي اونا رو از ياد ببرم و اون خاطرات تلخ هنوز جلوي چشمامه آدم سنگدليم كه اينجوري فكر مي كنم. من يه كامنت قبلنا برات خصوصي گذاشته بودم و شماره مو داده بودم. مي دونم سرت شلوغه. منم شماره نداده بودم كه مرتب بهم زنگ بزني بلكه براي اين بود كه اولا دوستيمو ثابت كنم دوما براي اينكه اگه با بچه ها قراري گذاشتي منم خبر كني. گفتي كه سر بهت نمي زنم. كامنتها رو بخون ببين چند بار اومدم ضمن اينكه اگه استت داشتي مي ديدي كه خيلي روزا اومدم ديدم پست جديد نذاشتي رفتم. خوب شد برام كامنت گذاشتي فهميدي حالت خوبه لااقل. چه كردي با اون قضيه؟ اوكي شد خدا بخواد؟