• وبلاگ : مشکوه
  • يادداشت : جنوب 89
  • نظرات : 1 خصوصي ، 22 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    مادرش گفته بود: «مصطفي!(چمران) من از تو هيچ انتظاري ندارم الا اين که خدا را فراموش نکني.»
    بيست و دو سال پيش گفته بود؛ همان وقت که از ايران آمدم.
    چه قدر دلم مي خواهد بهش بگويم يک لحظه هم خدا را فراموش نکردم
    داشتم براين نماز ظهر وضو مي گرفتم، (حسن باقري) دستي به شانه ام زد. سلام و عليک کرديم. نگاهي به آسمان کرد و گفت: « علي! حيفه تا موقعي که جنگه شهيد نشيم. معلوم نيست بعد از جنگ وضع چي بشه. بايد يه کاري بکنيم.»
    گفتم: «مثلا چي کار کنيم؟»
    گفت: « دوتا کار ؛ اول خلوص، دوم سعي و تلاش.»


    ×××



    انسان يکبار بيشتر نمي ميرد، چه بهتر که اين مردن در راه الله باشد.
    شهيد سعيد حشمتي
    موقع غذا سر و کله عرب ها پيدا مي شد؛ کاسه و قابلمه به دست، منتظر.
    دکتر (چمران) گفته بود « اول به آنها بدهيد، بعد به ما. ما رزمنده ايم، عادت داريم. رزمنده بايد بتواند دو سه روز دوام بياورد.»


    خدايا بين ما و گناه سيم خارداربکش و اين فاصله را مين گذاري کن
    آمين






    العجل .....
    + عطيه 
    قشنگ بود خيلي
    گريه ام گرفت که چرا من تاحالا توفيق نداشتم
    انشاءالله يک بار دستم وبگير وببر
    پاسخ

    چسب.شما بيا ايران ما مخلصم هستيم خ :*
    + علامه 

    فقط يه نقددد

    چرا توي پ.ن 1 نوشتي ريحانه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ هان؟؟؟؟؟؟؟

    من علاممم ملتفت شدي ابجي ؟

    از ام اس به بالا همه پست هات رو خوندم ...بقيشم حتما سره فرصت مي خونم ......

    يا علي ع

    خاطراتت باز برام تصوير سازي شد

    بي مروت خواستي باز دلمون رو هوايي کني هان ؟

    اين سفر علاوه بر توشه ي قوي معنوي و بار معرفتي که به همراه داشت جدا آشنايي بادوستاني که داشتن هرکدومشون به خاطر داشتن عقايد با ارزششون وپايبندي به اونا برام خيلي ارزشمندبود از جمله تو شکوفه ... مونا وو ... بت شکن و ......

    من اونجا رو دوست دارم و از همون موقع که از طلائيه گفتن سوار شيد يالا ديره وقت نداريم دلم تنگ شد در حدي که من نميخواستنم به اون هواي الوده تهراني که تو ازش ياد مي کني برميگشتم ................... دل دل دل . امان از دل و دلتنگيهاي بي امانش

    پاسخ

    نه خب بچه ها خيلي ها دلشون ميخواست بخوننش...خواستم بنويسم که ببينن چيز خاصي نبوده :) / راستي يادم رف شعار بت شکن رو بنويسم :)) /دلتو بعدا بيشتر ميشه هوايي هم کرد بچه :دي
     <      1   2